مردگان شیطانی (1981)
وحشت
کارگردان: سام ریمی
وداع با اسلحه
بحث درباره یکی از فیلمهای مردگان شیطانی بدون دیگری اشتباه است، بهخصوص که سلیقه شخصی و افزایش ناچیز بودجه تنها عواملی هستند که این دو فیلم را از هم جدا میکنند. هر دو داستان کمیک در مورد برده مزدبگیر اش (بروس کمپبل تکرار نشدنی) و نبرد خونین او با قسمتی از شیاطین کندریایی که تصادفاً از خواب بیدار شده اند را روایت می کنند که چیزی جز بلعیدن روح او نمی خواهند. هر دو نیز برخی از مبتکرانهترین، لامسهآمیزترین و عاشقانهترین جلوههای گور را که احتمالاً در فیلم خواهید دید، ارائه میدهند. «هیولا» در هر دو روحیه زوزهکشی است که اشکال مختلفی به خود میگیرد. در فیلم اول، به طور خاطره انگیزی درختی را زنده می کند و به تجاوز به دختر نوجوانی ادامه می دهد. در مرحله دوم، دست بریده اش را در اختیار می گیرد (که او با خوشحالی با اره برقی قطع می کند) و سعی می کند او را خفه کند. علاوه بر این، اولین فیلم مردگان شیطانی همچنین حاوی یکی از تماشاییترین (و طولانیترین صحنههای مرگ) در فیلم مدرن است، زیرا ما شاهد بازیگری هستیم که پوشیده از ورقههای لاتکس به حوضچهای از چرک پلاستیسین حبابزده شده است.چگونه موفق شویم؟
فرانکشتاین (1931)
فیلم
وحشت
کارگردان: جیمز ویل
مثل قیچی بهم دوخت
احتمالاً تنها تصویر تعیینکننده در تاریخ ترسناک هالیوود، هیولای بوریس کارلوف، با پوست بخیهشده، پیچهای گردن و حالت کودکانهاش، همچنان به عنوان فرزند پوستر هیولاهای «همدل» باقی میماند. خوب، پس او یک بچه را میکشد، اما ما او را رها میکنیم، زیرا همهاش تودهای و بامزه است، و واقعاً نمیفهمد. بنابراین، اگرچه عروس فرانکشتاین مسلماً فیلم بهتری است (خندهدارتر، شیرینتر است و موهای السا لانچستر را در خود جای داده است)، برداشت اصلی جیمز ویل از غول شبهعلمی ماری شلی، استاندارد طلایی برای هیولاهای دوستداشتنی باقی میماند و تداعی ماهرانهای از آنچه است. مثل این است که در دنیایی وجود داشته باشید که فقط می خواهد شما را کتک بزند (احساس نهنگ، مردی همجنس گرا در دهه 30 آمریکا، خیلی خوب می دانست). فقط مراقب باشید که از بازسازی سوپآلود کن برانا پرهیز کنید.استراتژی حفظ انگیزه
مردگان شیطانی (1981)
وحشت
کارگردان: سام ریمی
وداع با اسلحه
بحث درباره یکی از فیلمهای مردگان شیطانی بدون دیگری اشتباه است، بهخصوص که سلیقه شخصی و افزایش ناچیز بودجه تنها عواملی هستند که این دو فیلم را از هم جدا میکنند. هر دو داستان کمیک در مورد برده مزدبگیر اش (بروس کمپبل تکرار نشدنی) و نبرد خونین او با قسمتی از شیاطین کندریایی که تصادفاً از خواب بیدار شده اند را روایت می کنند که چیزی جز بلعیدن روح او نمی خواهند. هر دو نیز برخی از مبتکرانهترین، لامسهآمیزترین و عاشقانهترین جلوههای گور را که احتمالاً در فیلم خواهید دید، ارائه میدهند. «هیولا» در هر دو روحیه زوزهکشی است که اشکال مختلفی به خود میگیرد. در فیلم اول، به طور خاطره انگیزی درختی را زنده می کند و به تجاوز به دختر نوجوانی ادامه می دهد. در مرحله دوم، دست بریده اش را در اختیار می گیرد (که او با خوشحالی با اره برقی قطع می کند) و سعی می کند او را خفه کند. علاوه بر این، اولین فیلم مردگان شیطانی همچنین حاوی یکی از تماشاییترین (و طولانیترین صحنههای مرگ) در فیلم مدرن است، زیرا ما شاهد بازیگری هستیم که پوشیده از ورقههای لاتکس به حوضچهای از چرک پلاستیسین حبابزده شده است.چگونه موفق شویم؟
فرانکشتاین (1931)
فیلم
وحشت
کارگردان: جیمز ویل
مثل قیچی بهم دوخت
احتمالاً تنها تصویر تعیینکننده در تاریخ ترسناک هالیوود، هیولای بوریس کارلوف، با پوست بخیهشده، پیچهای گردن و حالت کودکانهاش، همچنان به عنوان فرزند پوستر هیولاهای «همدل» باقی میماند. خوب، پس او یک بچه را میکشد، اما ما او را رها میکنیم، زیرا همهاش تودهای و بامزه است، و واقعاً نمیفهمد. بنابراین، اگرچه عروس فرانکشتاین مسلماً فیلم بهتری است (خندهدارتر، شیرینتر است و موهای السا لانچستر را در خود جای داده است)، برداشت اصلی جیمز ویل از غول شبهعلمی ماری شلی، استاندارد طلایی برای هیولاهای دوستداشتنی باقی میماند و تداعی ماهرانهای از آنچه است. مثل این است که در دنیایی وجود داشته باشید که فقط می خواهد شما را کتک بزند (احساس نهنگ، مردی همجنس گرا در دهه 30 آمریکا، خیلی خوب می دانست). فقط مراقب باشید که از بازسازی سوپآلود کن برانا پرهیز کنید.استراتژی حفظ انگیزه